گفتگو با قنبر احمد راستگو 1391

30 آبان 1391 تک آهنگ بازدید : 2,414 ۰ نظر

مثل جرقه های آتش " گفتگو با قنبر احمد راستگو"

 

در سال ۱۳۷۶ ، یعنی هنگامی که خالو قنبر در ۵۲ سالگی قرار داشته است ، ماهنامه مقام موسیقایی ، گزارشی بلند بالا و گفتگویی صمیمی را با ایشان انجام داد .
باید جالب باشد که بدانیم بهترین نوازنده ی جفتی در سطح کشور ، چه حرفهایی را در ۱۵ سال پیش داشته است …
مثل جرقه های آتش " گفتگو با قنبر احمد راستگو"

 

این مطلب ادامه دارد …

"گفتگو با قنبر احمد راستگو"

در سال ۱۳۷۶ ، یعنی هنگامی که خالو قنبر در ۵۲ سالگی قرار داشته است ، ماهنامه مقام موسیقایی ، گزارشی بلند بالا و گفتگویی صمیمی را با ایشان انجام داد .

باید جالب باشد که بدانیم بهترین نوازنده ی جفتی در سطح کشور ، چه حرفهایی را در ۱۵ سال پیش داشته است …

مثل جرقه های آتش  "گفتگو با قنبر احمد راستگو"
…. در ادامه ی جستجو برای ثبت مطالبی از موسیقی جنوب (هرمزگان) به قنبر احمد راستگو می رسیم . قنبر راستگو که در میان نزدیکان بیشمارش ، خالو قنبر نامیده می شود ، نوازنده ی "جفتی" و از شروه (شروند) خوانان به نام منطقه است و گویی پرداختن به مقوله ی جفتی به عنوان سازی از سازهای مهم منطقه ، با نام خالو قنبر در حافظه ی هرمزگانی پیوند خورده است .

خالو نوازنده ی جفتیست که در نوای خود به موسیقی منطقه وفادار مانده است و از آن سو شاید تنها بازمانده ی نسلی است که موسیقی ناب جفتی را به دور از وجه ای ابتذال گونه ، سینه به سینه به یکدیگر رسانده اند . جفتی از سازهای ویژه ی منطقه است و به عبارتی صدای جفتی از بارزترین نواهای جنوبیست که در هر نطقه از خطه جنوب اعم از جنوب غربی و شرقی ، یا هرمزگان به عنوان مرکزیت جنوب ایران ، صدای خود را در اشکال یا ساختارهای مختلف نمایان ساخته است .

آهنگ پر پیچ و تاب و محزونی در مقام شروند و لالایی که در بوشهر و خوزستان از سازهایی نظیر نی انبان و خیک نای می شنوید و در جنوب ، هرمزگان و سپس جنوب شرقی ، سیستان و بلوچستان با نام های جفتی – قلم یا قلم جفتی ، همیشه و همه جا نمایانگر فرهنگ موسیقی جنوبیست و در یاد و خاطره ی هر ایرانی ، اصطلاحاً "موسیقی بندری" را مجسم ساخته است .

شاید یکی از زیباترین اوقات جنوب ، هنگامیست که در بازار شهر ، آواز مرموز و غم آلوده ی جفتی را جسته و گریخته ، یا از دور  و نزدیک می شنوید و اگر پی جو شوید ، خواهید دید که این صدا متعلق به جفتی نوجوانی است که جفتی های دست ساز خودش را در ازدحام بازار عرضه می کند . کوتاه سخن ، نقل از اهمیت و اصالت این ساز است که همانند هم خانواده های خود در سایر کشورهای اروپایی – آفریقایی و آسیایی ، همیشه موسیقی ساحل نشینان تمامی جهان بوده است . و بنابراین اعتقاد که جفتی و امثال هم ، صدای باد و دریاست ، که از هفت بند این ساز دمیده می شود ، آن را از دسته سازهایی می سازد که در آئینی خاص یا مناسکی مانند جشن و سرور یا بعضی از مجالس زار ، مستمراً مورد استفاده قرار می گیرد .

" ساز جفتی در منطقه ی هرمزگان عبارت از دو ساقه ی نی موازیست که در هفت بند ، جفت یکدیگر (با ۱۴ سوراخ موازی) قرار گرفته اند . این دو نی با موم عسل و در بافته هایی محلی به نام "خوس" به یکدیگر چسبانده می شود ، با دو دهانه برای دمیدن که همزمان با هم نواخته شده و بدین ترتیب با صدایی مضاعف نوای اصلی را برجسته می کند . "

و اما خالو قنبر ، مردی نیکو و نوازنده ای چیره دست می باشد که زندگی اش ساده است و شنیدن سازش برای ما همیشه فرصتی بوده تا به ژرفناهای فرهنگ جنوب دسترسی پیدا کنیم .

قنبر احمد راستگو (۱۳۲۴) اهل سرریغان میناب است . هنر جفتی نوازی را از دایی مادرش آموخته و با ۳۳ سال سابقه کار و همکاری با اداره ی "فرهنگ ارشاد" بندرعباس ، در سال ۱۳۶۶ مقام اول نوازندگی جفتی را در جشنواره ی سراسری فجر کسب می کند . به هرترتیب ، خالو قنبر عزیز ما با دنیایی ساده و صمیمی هم اکنون میانسالی خود را آغاز نموده است و این گفتگو قسمت هایی از این گزارش بلند بالاست با خط خوردگی های بسیار ، که در فروردین ۱۳۷۶ انجام گرفته است . از این قرار :

■ خالو چرا به نی ، قلم دیگری پیوسته شده و چرا اصلاً "جفتی" نام گرفته است ؟

○ خالو قنبر : " یک نی تنها بنالد ، صدایش تنهاست ، خالی است ، اما اگر صدایش با جفتش همراه شود ، مثل عاشق و معشوق ، کامل می شوند . یکی برای دیگری غم و هجرانش را می نالد و دیگری دنباش می کند . اینها جفت هم هستند ، این دو نی صدایش مثل هم است . مثل دو خواننده که در کنار هم بخوانند . "

قنبر جفتی اش را برمی دارد و لالایی می زند ، آنهم با چه حُزنی ! لالایی اش  همراه با  ترجیع بند است (Strophic) که پس از هر ترجیع بند ، بار دیگر نوای لالایی در پیچ و تابی دیگر تکرار می شود . اما ترجیع بند این لالایی تقلید شیرینی بود از صدای مرغ "کغار" (در گویش محلی) یا همان قمری گردن طوقی معروف که کـوکـوکـو سر می دهد . در فضای آزاد و میان محله نشسته ایم ، روی تپه ای . آدمیزاد شیفته ی موسیقیست و ناخودآگاه حس شنوایی اش به جوشش واداشته می شود و هم از اینروست که اهالی محل ، سر از خانه های خود بیرون کشیده ، به حلقه ی ما و صدای خوش جفتی خالو کمبرشان نظر می دوزند .

قنبر احمد آهنگ را تمام می کند و می گوید : " اینهم لالایی " و اضافه می کند : " حسینی ، شروه – شمالی ، نواهایی هستند که با ساز جفتی می نوازیم . "

■ ما می گوییم : " مقامات ؟ "

○ و خالو می گوید : " نه ، ما تقسیمات موسیقی بندر را با شعر و شروه می شناسیم . مثلاً می گوییم شعر زهیری – شعر حسینی ، یا شروه لالایی – شروه ی خماری (شتربان) . اما شمالی اصیل ترین اینهاست . یعنی اصلش بندریست و با جایی قاطی نشده . { } شاد است و نام یک باد ، باد شمال . "

■ می پرسیم : خالو چه نسبتی بین هر کدام از این بندهاست که مثلاً شما نوای لالایی را می نوازی یا "شعر" حسینی . یعنی اینکه این بندها را چگونه ترتیب می دهی که ما اینگونه می شنویم ؟

○ خالو قنبر :

" قلم گفتا که من هفت پنجه دارم

خبر از آدم دلتنگ دارم

به پیش مردمان چیزی نگویم

کنار یار خود چون چنگ بنالم "

و اضافه میکند : " بند اول جیغ می زند و مویه می کند . بند دوم مویه و زاری اش را دلداری می دهد، با هم صحبت می کنند. بند سوم وساطت می کند تا بندهای اول و دوم به نتیجه ای برسند . بند سوم می گوید : چه شده ؟ بین شما چه اتفاقی افتاده ؟ بند چهارم شاهد است بین سه بند بالایی و سه بند پایین تر از خود ، یعنی بندهای پنج و شش و هفت . بند پنجم یکدفعه ای پیدایش می شود و می تواند کنار هر بندی به یک اشاره ی کوچک ظاهر شود . بند ششم هم همینطور ، یعنی در واقع پشتیبانی بند پنجم را می کند . بند هفتم اما هر چه شش بند دیگر نواخته اند را آزاد می کند تا به شعر و شروه ای دیگر بروی یا اینکه آهنگمان تمـام می شود … بند هفتم نوایمان را کامل میکند و خلاص . "

■ " خالو بندهای جفتی را بر چه اصلی می سازند ؟ "

○ خالو قنبر : " نی های جفتی را با هم در دان می گذارند و می دمند . هر نی هفت سوراخ دارد که در مجموع هفت جهت ، یا ۱۴ سوراخ می شود . فاصله ی هر جفت تا جفت بعد ، به حساب خود ما نصف یک چوب کبریت است . این دو نی صدایشان مثل هم است . اما برای ساختنش از یک ساقه ی گیاه نی نمی توان دو بند کنار هم را برید و جفتی درست کرد . نمی توان بند اول را مثلاً چهارم گیاه را با هم جفت کرد . به هم نمی خوانند . صدای بندهای خیزران از پایین به بالا نازک تر می شود . "

بر این اظهارات اضافه می کنیم که پایگی گام جفتی از سُل آغاز می شود و با انگشت گذاری حساب شده تا بند هفتم ، (لا ، سی ، دو ، رِ ، می ، فا ، سل یا اکتاو) ادامه می یابد .

قنبر سینه ای صاف کرده می خواند :

" کـوکـوکـو تو چرا اسمت کغارن ؟

به دور گردنت ، نقش و نگارن ؟

تو رفتی تا به صحرا دَنگ* بچینی

که چوکونت* در این لانه چه خوارن* "

و باز آوازش لالایی بود و سپس همان لالایی نوازی با سه ترجیع بند از صدای مرغ کغار که با جفتی ادامه پیدا می کند .

قنبر احمد تا بحال در زمینه ی موسیقی تئاتر نیز فعالیتهایی داشته است . از جمله تئاتر موزیکال سبزپری* (۱۳۶۷- ابراهیم زارعی) و پیش از این در تئاتری با نام "پتوروک" ، اجرای موسیقی صحنه را بر عهده داشته است .

■ از اومی پرسیم : " پتوروک یعنی چه ؟ "

○ خالو می گوید : " پتوروک یعنی جرقه های آتش اما در اصطلاح به "زار" هم گفته می شود . احسان و لطف زار مثل جرقه های آتش به اهل مجلس می افتد . "زار" را باید با هم قسمت کرد ، مگر نه اینکه غم دوست شما به شما منتقل می شود ! غم همان زار است . "

■ از " زار " بیشتر برایمان بگو ؟

○ خالو قنبر : " در یک مجلس زار ، غم بیمار را اهل هوایی که نشسته اند چون جرقه ای آتش می گیرند و با هم قسمت می کنند . برایش میخوانند ، گشته* می سوزانند و وقتی که متوجه می شود باد دارد زیر می آید (خارج کردن زار یا همان باد از بیمار را اصطلاحاً به زیر کردن یا زیر آوردن تعبیر کرده اند) ، دهل می کوبد و به او کمک می کند .

زار از پا می آید ، قلب تندتر می طپد ، در دو شانه ات می افتد و مثل پروانه فر و فر میکند . می رود پشت گردن و سنگین می شود و همانطور که گفتم دیگر نمی فهمی چه شده ، می رقصی و خودت را سبک می کنی . "

■ آیا از جفتی در مراسم زار هم استفاده می شود ؟

○ خالو قنبر : " نه ، ولی برای بعضی از بادها ، مثل باد خوک ، که باد خبیثی هم هست ، از یک جور نی که صدایش شبیه به جفتیست ، به نام "شش" استفاده می کنند . این باد ، فقط با شش زیر می آید و دهلی که ملایم می زنند . ساز "لیوا" هم هست که در مزاسم زار لیوا می نوازند . ساز لیوا بلند است ، بلندتر از جفتی ، یک زبانک مضاعف دارد . قمیش لیوا را با پیش* نخل می سازند . اما جفتی نه . این ساز مال مراسم های جشن و سرور است و همینطور برای تنهایی توی کوهستانی ، دشتی ، روبروی دریایی . همانطور که گفتم صدای جفتی غم شاد است . "

■ خالو از خودت بگو ؟

○ خالو قنبر : " من و برادرم به سرپرستی عمه ی مادرمان بزرگ شدیم و من از همان کودکی هنر جفتی نوازی را از دایی مادرم آموختم . "

■ اسمش چه بود ؟

○ خالو قنبر : " غلام فیروز . پنجه ی شیرینی داشت . یادم هست که دایی وقتی جفتی می زد ، مرغ کغار پایین پایش می نشست و کـوکـو می کرد . بله ، ما زیر دست دائی (عمه ی مادری) بزرگ شدیم و پدر و مادر خود را ندیده ایم . دائی ما را به زحمت بزرگ کرد ، تا ما هم بعدها بزرگتر شدیم و زمستان ها به بندر می آمدیم و کار می کردیم . روی کشتی ، برای ماهیگیری . اما از دوازده سالگی آمدیم بندر و همینجا ماندیم . از همان سالها تا امروز جفتی زدن برایم کار واجب شده است . ساعتها می نوازم و از صدایش دل نمیکـَنم . "

شیونی نواختن جفتی ، دل شیونی می خواهد و قنبر احمد راستگو آتش به جان گرفته ی این کار است . استادی مسلم که در کمال خضوع برای هر گونه همکاری در جهت اشاعه ی فرهنگ موسیقی جنوب کوتاهی نمی کند .

قنبر احمد هم اکنون با موسی کمالی هنرمند خوش قریحه ی بندری مشغول به همکاریست که در طی آن صدای جفتی با کوبش جهله* نوازان همراه گشته است  و می رود تا به تجربه های تازه تر و به عبارتی معاصرتر دسترسی پیدا کند .

■ می پرسیم : خالو ، به نظر ما صدای جفتی از طبیعت اطرافش تأثیرها گرفته مانند همین صدای کغار و یا باد و دریا ، صدای جنگل و نخلستان ، غم و اندوه و به قول شما غم شاد . دیگر چه چیز ناگفته ای می ماند ؟

○ خالو می گوید : " بله ، درست است . اما هفت بند جفتی ، هفت بند تن است که با هم به کار می افتند و صدای جفتی مثل قلب است که می تپد و های های می کند . "

▌▐پانویس :

دنگ : دانه

چوکونت : بچه هایت

چه خوارن : چه بخورند

سبزپری : نمایشی موزیکال براساس داستانی افسانه ای از عشق باغبانی به پری زادی به این نام . این نمایش تا حدودی منسوخ شده است .

گشته : ماده ای خوشبو که مانند اسپند در آتش می سوزانند

پیش : برگ نخل

جهل : نوعی کوزه سفالی با بدنه ای کاملاً مدور که در منطقه ی میناب ساخته شده و برای حمل آب از آن استفاده می کنند . موسی کمالی ابداع گر نواختن بر این نوع کوزه است .

 

منبع : شرجی

هیچ نظری ثبت نشده است! شما می توانید اولین نفر باشید

    FOLLOW PAGE JOIN CHANNEL